فروشگاه تحقیقات کامپیوتری و مقالات دانشجویی برتر

محل لوگو

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 123
  • بازدید دیروز : 216
  • بازدید کل : 646406

تحقیق درباره محمد رسول الله (ص)


تحقیق درباره محمد رسول الله (ص)

↓↓ لینک دانلود و خرید پایین توضیحات↓↓

فرمت فایل: word

(قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحات:11

 

 

قسمتی از متن فایل دانلودی:

 

خوشبوترين گل

 

روزي بود ، روزگاري بود. در سرزمين عربستان شهري بود به نام مكه. در مكه مردمي زندگي مي كردند كه به قبيلة قريش معروف بودند. قبيلة قريش از محترم ترين قبيله هاي عرب بود. در ميان مردم اين قبيله مرد بزرگواري زندگي مي كرد به نام عبدالمطلب بزرگ قريش بود.

 

عبدالمطلب ده پسر داشت. از ميان اين ده برادر ، يكي بود كه از همه زيباتر بود. مهربان تر و شجاع تر بود. او عبدالله نام داشت.

 

همة مردم عبدالله را دوست مي داشتند. عبدالمطلب هم او را از بقية پسرهايش بيشتر دوست مي داشت. براي همين ، وقتي عبدالله به سن جواني رسيد، پدرش عبدالمطلب ، از ميان دخترها ، بهترين دختر را انتخاب كرد و به ازدواج عبدالله درآورد. اين زن آمنه نام داشت. آمنه و عبدالله، همديگر را دوست مي داشتند و زندگي خوبي را شروع كردند.

 

اما يك روز عبدالله به خانه آمد، نزد آمنه رفت و به او خبر داد كه مي خواهد به سفر برود؛ سفر به سرزمين شام.

 

عبدالله بار سفرش را بست و آماده شد. از آمنه خداحافظي كرد، سوار شترش شد و همراه كاروان رفت. آمنه ايستاده بود و رفتن عبدالله را نگاه مي كرد.

 

چند ماه گذشت و كاروان از سرزمين شام برگشت، آمنه هم آمد تا از شوهرش استقبال كند.

 

اما عبدالله نيامده بود. شتر او تنها و بي صاحب برگشته بود. ساربان ها به غم و اندوه خبر دادند كه عبدالله زيبا ، عبدالله شجاع و مهربان در راه برگشت از دنيا رفته است.

 

آمنه در غم مرگ عبدالله خيلي گريه كرد و غصه خورد. فكر كرد در اين دنيا ، ديگر كسي را ندارد، اما او تنها نبود. فرزند عبدالله همراه او بود. از آن به بعد همة دلخوشي آمنه ، همين بچه اي بود كه در شكم داشت. مدت ها گذشت. يك شب آمنه در اتاق خودش تنها بود. وقت آن رسيده بود كه كودكش به دنيا بيايد. درد زايمان به سراغش آمده بود. آمنه نگران بود. در دل گفت : «حالا چطور تنهايي بچه ام را به دنيا بياورم ؟»

 

لحظه اي چشم هايش را بست. وقتي چشم باز كرد، ديد اتاقش غرق نور است و فرشته هاي زيادي دور تا دور اتاق ايستاده اند. آمنه با ديدن فرشته ها آرام شد. دردش را فراموش كرد. انگار به خواب خوشي فرو رفته بود. در همين حال بود كه پسرش به دنيا آمد.

 

فرشته ها دور آمنه جمع شدند و به او كمك كردند. پسرش را در طشتي پر از گلاب شستند و در پارچة تميزي پيچيدند و او را در كنار آمنه خواباندند. آمنه به پسرش نگاه كرد و به ياد عبدالله افتاد . با مهرباني گونه هاي پسرش را بوسيد و تنش را بوييد. چه بوي خوشي! بوي گل!

 

آمنه با خودش حرف مي زد و پسرش را ناز مي كرد. از صداي حرف زدن آمنه ، ام عثمان پيرزني بود كه براي كمك به آمنه در خانة او زندگي مي كرد. او وقتي وارد اتاق آمنه شد با تعجب ديد كه اتاق غرق در نور است، پر از بوي گل است و در كنار آمنه بچه اي خوابيده است و گريه مي كند.

و...

 


مبلغ قابل پرداخت 13,000 تومان

توجه: پس از خرید فایل، لینک دانلود بصورت خودکار در اختیار شما قرار می گیرد و همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال می شود. درصورت وجود مشکل می توانید از بخش تماس با ما ی همین فروشگاه اطلاع رسانی نمایید.

Captcha
پشتیبانی خرید

برای مشاهده ضمانت خرید روی آن کلیک نمایید

  انتشار : ۱۴ خرداد ۱۳۹۹               تعداد بازدید : 336

برچسب های مهم

بهترین ها را از ما بخواهید

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما