↓↓ لینک دانلود و خرید پایین توضیحات↓↓
فرمت فایل: word
(قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحات:17
قسمتی از متن فایل دانلودی:
تكليف مسوليت
در حقيقت سازمان به افراد وظيفه دار آزادي واگذاري قسمتي از فعاليتهاي محوله و تفويض اختيار را به ديگران مي دهد ، اما هرگز قسمتي و يا تمام مسوليتها را به افراد ديگر منتقل نمي كند . يعني فرد مسول ، مسوليت حفظ و نگهداري مسوليت را به عهده دارد و هرگز نمي تواند با واگذاري كار و يا تفويض اختيارات مسوليتهاي هود را هم انتقال دهد . از اين روست كه هر مقامي مسول گرچه كار خود را به ديگران واگذار نموده باشد ، باز هم در قبال مقام بالاتر از خود مسول است .
مسئوليت عبارت است از اجبار يك فرد براي انجام وظايفي كه به عهده وي واگذار شده است . شخص مسول موظف است كه با در نظر گرفتن خط مش هاي سازماني با بهترين نحو و صميمانه ترين راه از خود توانايي لازم را در جهت انجام امور محوله به خرج دهد . به عبارت ديگر مسوليت عبارت است از احساس قبول انجام وظايف خاصي كه به عهده يك فرد گذاشته مي شود و آن فرد با استفاده مطلوب و منطقي از اختيارات تفويض شده براي انجام وظايف استفاده مي نمايد . بنابراين مي توان گفت كه مسوليت يك تعهد وجداني انجام كار است كه يك كارمند ، يك كارگر و يا يك صاحب مقام ،نسبت به مرئوسين ، روسا ، همكاران و ديگر افرادي كه به نحوي از انحناء با وي رو كار دارند ، احساس مي كند .
در يك سازمان به همان نسبتي كه به يك فرد اختياراتي تفويض مي گردد به همان نسبت هم واگذار مي شود . همچنانكه مسوليت از تحليل وظايف سازماني حاصل مي شود ، اختيار هم از مسوليت منتج مي شود . در بيشتر سازمانها افراد شكايت دارند كه اختيارات آنها متناسب با مسوليتهايشان نمي باشد و يا بالعكس در سازمانهاي كشور هاي آزاد ، مديران سازماني ، از حداكثر اختيارات لازم و مسوليتهاي مناسب برخوردارند كه در اين صورت فعاليتها به خوبي انجام مي پذيرد . مديران اين گونه جوامع به خوبي اختيارات خود را در سطوح سازماني تفويض مي نمايند و مسوليتهاي لازم را به افراد زير دست واگذار مي كنند . معمولاً اين گونه واگذاري مسوليتها به مرثوسين به صورت كتبي در مي آيد .
از نظر تجزيه و تحليل پذيرش مسوليت تمام مرئوسين با در نظر گرفتن تجارب كاري خود به صورت يكسان خواهان واگذاري مسوليتها و با تفويض اختيارات لازم متناسب با مشاغل آنها نمي باشد . افراد تازه كار از زير بار مسوليت فرار مي كنند مگر انكه تجريه كافي در زمينه مورد نظر داشته باشند تا با احساس شديد مسوليتها ، وظايف خود را بدون هيچگونه مخاطره و با ترس يانجام دهند . از نظر منطقي ، محدود ساختن مديران واحدهاي اجرايي به حداكثر و نداشتن هيچ گونه مسوليتي در امور استخدامي نتايج قابل ملاحظه اي حاصل نمي شود ، زيرا در اين مواقع دلسردي بيشتر براي آنها پيش مي آيد و به خود تفهيم مي نمايند كه هيچ گونه مسوليتي در باره استخدام ، ارتقاء ، انتقال و يا اخراج كاركنان ندارند كه چنين عملي مستقيم بر روي ماهيت وظايف اداري آنها اثر سوء مي گذارد .
و...