↓↓ لینک دانلود و خرید پایین توضیحات↓↓
فرمت فایل: word
(قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحات:13
قسمتی از متن فایل دانلودی:
مولوی و استعاره های عشق
ای عشق تو موزونتری يا باغ و سيبستان تو؟
اين شعر با ريتم های موزون و رقصنده ای ادامه می يابد تا از اعمال اعجازآميز عشق که تلخی را شيرين می کند و هر ذره ای را بحرکت در می آورد و به درختان رقص می آموزد و بدون آن زندگی هيچ لذتی ندارد سخن بگويد :
من آزمودم مدتّی بی تو ندارم لذتّی
کی عمر را لذّت بود بی ملح بی پايان تو
رفتم سفر بازآمدم ز آخر بآغاز آمدم
در خواب ديد اين پير جان صحرای هندوستان تو
هندوستان در اينجا همچنانکه اغلب در ادبيات قرون وسطايی فارسی آمده بمعنای خانه ی ازلی است که روح طی يک رويای سرورانگيز ناگهان آن را بياد می آورد و اين همانجايی است که روح بازگشت بيدرنگ به آن را آرزو می کند و با پاره کردن زنجيرهای مادی همچون پيل از وطن دورمانده ای بسوی جنگل آغازين خود می شتابد . مولوی در اينجا اين شعر جذاب و طولانی را که بنظر می آيد يکی از اشعار پيشين اوست با پذيرفتن دوبارهي عجز و ناتوانی خويش در توصيف قدرت اسرار آميز عشق که جمع کاملی از اضداد است بپايان می رساند :
از بس که بگشادی تو در در آهن و کوه و حجر
چون مورشد دل رخنه جو در طشت و در پنگان تو
گر تا قيامت بشمرم در شرح رويت قاصرم
پيموده کی تاند شدن ز اسکّرهي عمان تو
عشق در چند شعر ديگر بعنوان آينه هر دو جهان تجلّی می کند و انسان نمی تواند از آن دم بزند يعنی از آن سخن بگويد . عشق همچنين می تواند بصورت نيروی صيقل دهنده فولاد وجود (اشياء تيره و تار و مکدر آفرينش ) جلوه گر شود بطوريکه سراسر جهان سرانجام آينه آن خواهد شد .
مولوی در جايی ديگر عشق را همچون (مصحف ) نسخه ای از قرآن می بيند که عاشق آن در روياها و آرزوهايش می خواند. عشق نيز همچون لوحی است که او شعرش را از روی آنمینويسد يا اينکه او درست مانند قلمی است در ميان انگشتان عشق که آنچه را نمی داند مینويسد .آيا نام شمس الدين از ازل در دفتر عشق ثبت نبود؟ قامت خميده عاشق همچون طغرای (امضای شاهانه ) پيچيده ای در منشور (دانشنامه ) عشق است .
اگر چه مولوی اشعار فارسی و عربی بيشماری در ستايش عشق نوشته است اما تکرار چنين ستايش را مجاز و منطقی می داند :
«اگر عشق را با صدهزار زبان ستايش کنم زيبايی و جمال آن در هيچ ظرفی نمی گنجد».
عرفا و شاعران ديگر همانند مولوی عشق را به متابهي عيان و نهان بودن توأمان بدون آغاز و انجام توصيف کرده اند و اين بدان سبب است که همچون خدا عشق ابدی است و يا به تعبير حلاج عشق هستی جوشان و بسيار پويای خداوندی است و همچون خدا بی پايان است . عشق مولانا به شمس نيز بی پايان است بلکه در برسي اين عشق هزاران هزار ايوان با چشم اندازهای زيبا وجود دارد که عاشق می تواند (در ورای آن سفر کند ) و هر چه پيش تر می رود سعادت بيشتری نصيب خويش می سازد .
و.....
مبلغ قابل پرداخت 13,000 تومان
برچسب های مهم